امشب شطحیه میگویم که شاعران جهان، همه، مردهاند انگار، امشب.
.
آسمانت بیستاره نباشد
-که آسمان همهمان بی نور است!-
دیوارها سالهاست که سقف سرمان شده
و خدا که مُرد.
راز نجوای باد در گوش درختان
تشبیه مبتذل شد
و فاش شد در همهمه هیاهوی خیابان
آوار دیوارها را سالم به سر بردیم
صدای درخت را که نشنیدیم
اما
مردیم.
"علی میرشاهی"
شطحیات مندرسات، باب اول و آخر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر