۱۳۹۳ آبان ۶, سه‌شنبه

رستاخيز

چشمهايم را باز مى كنم
دهانم تلخ است 
پنجره مى گويد كه
صبح شده 
صورتم خشكيده 
به آب مى سپارم
و تا پشت ميز كار پرواز مى كنم 
بلند 
رستاخيز است
رستاخيزِ "غرور پوسيده، زير لجنزار عميق نگاهى كوتاه"
بهار مى شود
و زندگي جوانه مى زند 

على ميرشاهى
سه شنبه ٢٨ اكتبر ٢٠١٤ 

۱۳۹۳ آبان ۲, جمعه

۱۳۹۳ مهر ۲۴, پنجشنبه

مرگ

كف دست هايم را به چمن ها كشيدم
و پر زدم تا خورشيد
آبي
محو در زرد مهر
به سبزى جنگل
من از سبزى سبزه
تا زرد خورشيد پريدم
بى رنگ
رنگين كمانى در دل
من از سبز پريدم
تا نور

"على ميرشاهى"
١٧ اكتبر ٢٠١٤