شادماني
محصول درخت انسان است
ريشه در دل دارد و
در چشم به بار مي نشيند
پيشه اش خنداندن لب است و
هنرش رقصاندن
و پيكارش
فضيلتي است
آبستن اميد
اميد ادامه دادن و رفتن
ننگش ركود است و ماندن
از همين روست كه
اينجا مي فروشندش و
آنجا
ممنوع التصويرش ميكنند
شادماني
پيكار جوست
بدي را و سياهي را
فرزندان حرامزاده ي عبوس تعصب
شادماني
شروع زندگيست
اينجا حراجش مي كنند و
آنجا به زندانش مي افكنند
لندن
١٤/ ٠٧/ ٢٠١١
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر