چشمهايم را باز مى كنم
دهانم تلخ است
پنجره مى گويد كه
صبح شده
صورتم خشكيده
به آب مى سپارم
و تا پشت ميز كار پرواز مى كنم
بلند
رستاخيز است
رستاخيزِ "غرور پوسيده، زير لجنزار عميق نگاهى كوتاه"
بهار مى شود
و زندگي جوانه مى زند
على ميرشاهى
سه شنبه ٢٨ اكتبر ٢٠١٤
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر