ابرها
اين روزها
حسرت شده اند
در سفر مدامند
و من در سفر مانده
مى آيند
مى بارند
دريا مى شوند
ابرها هميشه در سفر مدامند
و من در سفر مانده
دلشان از خورشيد خون است انگار
دل من از چه؟!
كمى پيش تر از اكنون
زير آسمان ابرى لندن
در سفر مانده
اين روزها
حسرت شده اند
در سفر مدامند
و من در سفر مانده
مى آيند
مى بارند
دريا مى شوند
ابرها هميشه در سفر مدامند
و من در سفر مانده
دلشان از خورشيد خون است انگار
دل من از چه؟!
كمى پيش تر از اكنون
زير آسمان ابرى لندن
در سفر مانده
08.05
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر