وقتي بهار بوى زمستان مى دهد
وقتي معاشرت سيلى زن تنهايىست
وقتى جاى عشق
رئيس دولت به خوابت مى ريند
وقتى كه شعرها را
در توالت مى نويسى
وقتى كه قرص ها را
دليل جدايى مى بينى
وقتى كه مادر
دلتگ تنهايى شصت سالگى ات مى شود
وقتى كه دوستى بوى حقوق سر برج مى دهد
دلتنگ رفتنى
وقتى كه غربت
در آغوش مه آلوده اش مى فشاردت
وقتى كه خانه ات را
راه گم مى كنى
وقتى كه دانش
سر درد مى شود
وقتى كه پيرى
وصل كودكى هايت مى شود
وقتى كه وقتى
مطلع ياوه گويى است
وقت مردن است
بامداد چهاردهم مارس دوهزار و سيزده
توالت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر