۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

طلا



طلا! به سادگي نمي شود از كنار اين كلمه ي سه حرفي گذشت، چرا كه، شايد هيچ واژه ي ديگري چنين نقشي در زندگي آدمي بازي نكرده باشد؛ حتي خدا!

طلا! عنصري با وىژگيهاي منحصر به فرد، فلزي شكل پذير كه در اثر كشش از موي سر هم نازكتر مي شود و مي توان در پود پارچه از آن استفاده كرد، زنگ نميزند، فاسد نمي شود و درخشنده است، زيبا و تجملي.

تمام اين خاصيت ها بود كه آدميزاد را واداشت به تلاش براي تبديل ديگر فلزات به طلا. تلاشي كه، آنچنان كه گويند شروعي بود براي پيدايش علم شيمي.

اگر طلا نبود چه بسا كه امروز شيمي نمي دانستيم ما و به تبع آن بيو شيمي و دارو سازي.

حال، به سختي دنيا را تجسم كنيد در حالي كه كسي شيمي نمي داند و هيچ داو سازي تربيت نمي شود.

بيماريهاي جسمي را كنار مي گذارم، بدون طلا با اين همه بيماري روحي و رواني چه مي كرديم و لرزش ديت و پامان و افسردگيها را با چه درمان مي كرديم؟!

با سپاس ويژه از اين فلز منحصر به فرد، اين نوشته را و وجود خودم را تقديم مي كنم به حضرت بي مثالش، جناب طلا!


هیچ نظری موجود نیست: