۱۳۹۱ فروردین ۲۵, جمعه

هم آغوش بستر خواب


عمری به خواب گذشت
روزها را در بستر ترديد سپری كردم
و شب هم‌آغوش خدا به بستر خواب، عبادت
مرگ را، عمری، عاشقانه زيستم
كه عمری ديگر بود
بي زمان
هم‌بستر خدا
عبادتي ابدی
در آغوش خاك

خواب را
عمری
عاشقانه به بستر عمر بردم
كه برهاني بود
بي هيچ جای شكي
بر وجود خدا
كه عمري در بستر خلاصه شد
هم آغوش خدا

لندن
بامداد سوم ...

هیچ نظری موجود نیست: