۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

عشق زیر خاکی

پرده ها افتاده 
شمعها خاموش است 
پنجره بسته و 
درها قفل است
با لباس رسمی 
منِ عاشق 
چه مودب اینجا
چشم بر راه نشسته ام 
که بیاید از در
 نو عروسی
شده حتی مرده
کرم افتاده به جانش
اما
عاشق و دلداده
پنجره بسته و درها قفل است
عاشق پیر جدا مانده ز یاران
اینجا
خاطرش نیست
که حتی
چه کسی بسته به رویش
در را
رمز در را آیا هیچکس می داند؟
 پرده ها افتاده 
شمعها خاموش است 
پنجره بسته و 
درها قفل است
من و آن دخترک پیر
-عروس مرده-
به چه شوری اما
لب به لب داده
و بستیم ز دنیا دیده
 
لندن
۲۵.۰۳. ۲۰۱۰

۵ نظر:

ص گفت...

چه سیاه...

ناشناس گفت...

havisham is waiting for you.

ناشناس گفت...

elahi ba khanoom havisham too oon donya mahshoor beshi

ناشناس گفت...

sooooooo sweet,
I really enjoyed it
waiting for the next one

ناشناس گفت...

sooooooooooo sweet,
I really enjoyed it,
waiting for the next one