۱۳۸۵ اردیبهشت ۱, جمعه

زندگی


من
آبستن خویشم

می زایم ومی میرم

با درد میزایم
و
با درد می زیم

و چه شیرین و دردناک است
درد توامان زاییدن و زاییده شدن

و در انتظار
تا کی کودکی شایسته زایم

کودکی کز هر غریوش
لرزه ای بر پایه های این جهان افتد

کودکی کز هر دمش
زنده گردد، مرده مردی

آبستنم من

من
آبستن خویشم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

دیدی اگه نابغه نشدی ، ولی با تشویق نابغه ها شاعر شدی . شما با اجمد شاملو چه نسبتی داری؟؟